جامعه ی با فرهنگ و مقابله ی آن با تهاجمات فرهنگی
مریم یزدانی
چکیده:
تجلی فرهنگ در وجود انسان به آن گونه است که بینش را وسیع تر می کند و انسان را نسبت به انسانیت خود آگاه تر می سازد، هیچکس نمىتواند از حد و مرزى که هنجارها و ارزشهاى اجتماعى براى افراد تعیین کرده است خارج شود، ولی باید از هر گونه حرکتی از طرف دشمن که در صدد تغییر یا تحریف ارزش ها و رفتارها و کردارهای انسانی و ملتی میباشد نیز آگاه گردد. در عصر حاضر که نظام های سرمایهداری به شکلهای مختلف میکوشند تا نظرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را بر تمام کشورهای جهان تحمیل نمایند و فرهنگ واحدی متناسب با منافع درازمدت خود بر جهان حاکم سازند، در این میان فرهنگ اسلامی با دفاع فرهنگی خود توانسته است در برابر این هجوم مقاومت و اصالت خود را حفظ نماید.
مقدمه:
جوامعی که انسان ها در آن زندگی می کنند، پر است از ارزش ها، باورها، آداب و سنن آن منطقه، که آداب و سنن بر زندگی اجتماعی آنان تاثیر می گذارد و فرهنگ آن منطقه را تشکیل می دهد. اگر ملتی فرهنگ مخصوص به خود نداشته باشد، مرده محسوب می شود، همچنین یک فرهنگ بالنده برای تکامل خود، باید توانایی تبادل با سایر فرهنگ ها را داشته باشد تا بتواند عناصر مثبت آنان را جذب نماید. عناصری که موجب پیشرفت آن جامعه می شود. ناگفته نماند که کشورهای سرمایه داری با حربه های مختلف، سعی در گرفتن ارزش ها و باورهای جوامع دارد تا آنان را از هویت خودشان دور سازند و فرهنگ خود را برآنان تحمیل نمایند.
فرهنگ چیست؟
تعاریف مختلفی از فرهنگ شده است از جمله می توان به چند مورد اشاره کرد:
فرهنگ مجموعه ی باورها، بینش ها، ارزش ها و آداب و سنن اخلاقی و اندیشه های پذیرفته شده و حاکم بر یک جامعه است. اسلام نیز یک مکتب است. طرحی برای زندگی.(صابری، ۱۳۹۰)
فرهنگ مایه های فکری و ارزشی است که رفتارهای اختیاری و اجتماعی انسان، تحت تاثیر آنها قرار میگیرد و شامل شناخت ها و باورهای انسان، ارزش ها و گرایش ها و رفتارها و کردارها میباشد.( www.roshd.ir )
فرهنگ مجموعهی پیچیدهای است که در برگیرندهی دانستنیها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی که به وسیلهی انسان، به عنوان عضو جامعه، کسب شده است (روحالامینی، ۱۳۷۲، ص ۱۷ به نقل از: ادوارد تایلور۱، فرهنگ ابتدایی).
فرهنگ مجموعهای از آگاهیها(شناختها) و رفتارهای فنی، اقتصادی، آیینی (شعایر)، مذهبی، اجتماعی و غیره است که جامعهی انسانی معینی را مشخص میکند (پانوف؛ ۱۳۶۸، ۱۰۳).
تعاریف مختلف و متفاوت از فرهنگ، بیانگر این مطلب است که تمام دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ در قالب اصطلاح فرهنگ قابل تعبیر است؛ به همین سبب، تعریف ذکر شده در فرهنگ مردمشناسی میشل پانوف را میتوان تعریفی جامع از فرهنگ دانست.
خصوصیات فرهنگ
خصوصیات فرهنگ را میتوان به شرح زیر ارائه کرد:
۱٫ آموختنی و اکتسابی است: افرادِ هر نسل، میراث فرهنگی را از نسل گذشته دریافت میکنند و به نسل بعدی میسپارند.
۲٫ زنده است: جنبهی پذیرندگی فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوی با مرگ آن است.
۳٫ فطرتِ ثانوی انسان است؛ یعنی به خودی خود عمل میکند؛ بر این اساس است که ارزشها، بایدها و نبایدها و اهداف و عادات، پایههای فرهنگ را میسازند.
۴٫ فراتر از سواد و تحصیلات است؛ زیرا با فطرت و سرشت انسانها مرتبط است.
۵٫ هویتدهنده است؛ یعنی تنظیمکنندهی روابط اجتماعی و تضمینکنندهی نوع بینش و نگرش فرهنگپذیر است.
۶٫ نسبی است؛ فرهنگ متنوع است، تدابیر و روشها از یک گروه به گروه دیگر فرق میکند و هر قومی طرز تفکر و عادات ویژهای دارد.
۷٫ منتقل شدنی است؛ هر گروه انسانی میراث اجتماعی (فرهنگ) خود را به دیگران انتقال میدهد.
۸٫ خاص انسان است؛ فرهنگ شامل گذر از مرحلهی غریزی به رفتارِ آموخته است که الگوهای آن میتواند از یک شخص یا نسل به شخص یا نسل دیگر منتقل شود؛ در واقع مفهومی تجریدی از مشاهدهی رفتار انسانهاست (قیصیزاده، ۱۳۶۳ و فیاض، ۱۳۷۲، ص۳۱ـ۳۹ و روحالامینی، ۱۳۷۲، ص۱۹ـ۲۴).
برای ایجاد یک فرهنگ صحیح و دور شدن از فرهنگ غلط و آداب اجتماعی ناصحیح و نیز ایجاد یک سبک زندگی مدرن ، ابتدا باید انواع بلوغ در انسان ِکامل را شناخت و سپس بر اساس این اصول ، ایرادات و اشکالاتِ رفتاریِ خود را با مطالعه و مشاوره و تصمیم ، بر طرف کرده ، به بلوغ کامل ِ انسانی برسیم، این خود شروع فرهنگ غنی ایرانی اسلامی و سبک زندگیِ مدرن است که به نیاز های انسانی پاسخ داده و عدالت و رفاه اجتماعی را به ارمغان می آورد.( www.aviny.com )
ارتباط بین فرهنگ و جامعه
انسانشناسان برآن هستند که فرهنگ بر جامعه اولویت دارد. آن ها جامعه را ابزار و وسیلهاى براى اتصال فرهنگ مىدانند. جامعهشناسان، برخلاف انسانشناسان، اولویت را به جامعه مىدهند و آن را بهعنوان یک واقعیت مورد توجه قرار مىدهند، واقعیتى که بهصورت امور اجتماعی، سازمانها و نهادها تحقق یافته است.
رالف لینتون مىگوید:
‘جامعه گروه متمایز انسانى و مجموعهاى از افراد است که آموختهاند با یکدیگر همکارى کنند. ولى فرهنگ گروه متشکل از الگوى رفتار است. گرچه فرهنگ و جامعه روابط درونى نزدیکى دارند، ولى از یکدیگر متمایز هستند و پدیدههاى گوناگونى عرضه مىدارند’ .
رفتار یک گروه، خواهناخواه تحتتأثیر فرهنگ جامعهاى است که در آن شکل گرفته است. هیچکس نمىتواند از حد و مرزى که هنجارها و ارزشهاى اجتماعى براى افراد تعیین کرده است خارج شود، زیرا عنوان کجروى و هرج و مرج را پیدا خواهد کرد.
روت بندیکت مىگوید:
‘آنچه باعث شد که فرهنگ ما خصوصیات خود را یافته باشد، نژاد ما نیست، بلکه فرهنگى است که در آن زندگى مىکنیم. شناخت جوامع بشرى باید براساس بررسى انواع فرهنگها باشد، این امر ضمن اینکه وجوه مشترک بین فرهنگها را آشکار مىسازد، خصوصیات هر فرهنگ را مورد شناسائى قرار خواهد داد. بهترین فایده، این کار آن است که آنچه را نسبى است دیگر مطلق نمىانگاریم و خود را برتر از دیگران نمىدانیم’ .
قدرت حاکمیت فرهنگ بر افراد در همه جا یکسان نیست و شدت و ضعف دارد. در برخى از جوامع، از مراحل ابتدائى زندگى هر فرد تا دوران بزرگسالى آن، در یک جهت سیر مىکند. در حالىکه در جوامع دیگر بین این دو مرحله تضاد وجود دارد. (www.Vista.ir/magazine)
با فرهنگ و بی فرهنگ
ریشه بسیاری از سوء تفاهم ها، بسیاری از اختلافات ها، بی فرهنگی است، چون فرهنگ نباشد، غریزه ها و شهوت ها در رابطه ی بین انسان ها، حکمفرما می شوند، غریزه ها و شهوات همواره از سودجویی و خودپرستی پیروی می کنند…
تخصص در رشته ای از رشته های معارف بشری کافی نیست که کسی با فرهنگ شود، فرهنگ ثمره و نتیجه دانش است، نه خود آن، ممکن است در وجود کسی نابارور بماند.مانند (درخت نر). با دانشان بی فرهنگ در دنیا کم نبوده اند و از آن جمله اند همه ی قاضیان بی اعتنا به حق، همه ی سیاستمداران بی اعتنا به انسانیت ؛ همه ی دانشوران دیو سیرت.
در همین زندگی روزمره، به کسانی بر می خوریم که طبیبی برجسته، ادیبی عالیقدر، یا مهندسی نام آورند، اما در نگاه آنان برق آدمیت نیست، در خلق و شیوه ی زندگی و سلوک آنان، نشانه ای از فرهنگ دیده نمی شود، اینان دانش را به کار می بندند، با همان روحیه که نعل بند از فن نعل بندی خود استفاده می کند.
بر عکس، هستند کسانی که سواد خواندن و نوشتن ندارند، یا خیلی کم دارند ، روح آنان مایه ای از فرهنگ در خود نهفته دارد. یعنی به حد تشخیص نیک از بد و صواب از خطا رسیده است. در وجود اینان، همان درس های زندگی با آموزش مکتبخانه، یا نصیحت پدر، تبدیل به فرهنگ شده است.
ممکن است دانش بتواند- بی کمک فرهنگ- بشر را به پیشرفت های شگفت مادی نایل کند، ممکن است یک دانشمند بی فرهنگ نیز از جهتی سودمند واقع شود، ولی سرانجام چه؟ چنین دانشی برای جامعه، پیشرفت می آورد، اما حل مشکل نمی آورد . دانش ابرها هستند و فرهنگ باران، اگر ابر به بارش نیفتد، وجود ش ثمر بخش نخواهد شد.
آیا جامعه ی با فرهنگ بدان معناست که همه ی افراد آن ازنعمت سواد برخوردار باشند؟
همانگونه که اشاره شد، سواد مواد خام فرهنگ است، نه خود آن، ولو همه ی مردم یک کشور به سواد دست یابند، تا زمانی که راهی در وجود آنان به سوی فرهنگ گشوده نشده، تغییر حادث در وضع و روحیه ی آنان، جزیی و ظاهری خواهد بود، تأثیری در ماهیت زندگی آنان نخواهد داشت، حتی گاهی ممکن است اثر سوء بنهد … هرگونه سواد دوای درد نیست، باید همواره از سواد ثمره و نتیجه ای انتظار داشت … تجلی فرهنگ در وجود آن گونه است که بینش را وسیع تر می کند، انسان را نسبت به انسانیت خود آگاه تر می سازد، بینش و لطافت طبع و تساهل را می پروراند، مقامات او را در برابر خود پرستی و تعصب و بد گویی می افزاید، خلاصه که شخص انسان تر می شود …( اسلامی ندوشن، ۱۳۸۵)
تهاجم فرهنگی چیست؟
تهاجم فرهنگی حرکتی است مرموزانه، حساب شده، همراه با برنامه های دقیق و با استفاده از شیوه های متعدد و ابزار و امکانات متعدد و متنوع برای سست کردن باورها، دگرگونی ارزش ها، انحراف اندیشه ها، تغییر و تبدیل ها، آداب و سنن و نابودی اصول اخلاقی حاکم بر جامعه.(صابری، ۱۳۹۰)
یا تهاجم فرهنگی عبارت خواهد بود از هر گونه حرکتی از طرف دشمن که در صدد تغییر یا تحریف ارزش ها و رفتار و کردارهای انسانی و ملتی باشد. به عبارت دیگر؛ تهاجم فرهنگی یعنی این که ملتی، بخواهد فرهنگ رایج و غالب یک ملتی را از دستش گرفته و فرهنگ خود را به آن ها تحمیل کند تا ملت مورد تهاجم قرار گرفته تحت سلطه ی این ملت در آمده تا از این راه به این ملت تسلط یافته و ضربان اقتصادی ، سیاسی و نظامی آن را در دست خود بگیرد، و برای این کار آسان ترین راه و کم هزینه ترین راه، همان تغییر فکر و خط مشی ملتی است با این تفکر که فرهنگ شما، فرهنگ خوبی نیست، این گونه فکر کردهاید که به این جا رسیدهاید، شما متحجرید و انواع شعارهای به ظاهر زیبا.( www.roshd.ir)
ویژگیهای تهاجم فرهنگی و مقایسه ی آن با تهاجم نظامی
اساسا “تهاجم فرهنگی” در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی، دارای ویژگیهای منحصر به فردی است. تهاجم فرهنگی معمولاً نامرئی و نامحسوس است، دراز مدت و دیرپاست، ریشهای و عمیق است، همهجانبه است، حساب شده و دارای برنامه و ابزارهای گسترده است، گسترده و فراگیر است، کارساز و خطرزاست. علاوه بر اینها، “تهاجم فرهنگی” همانند کار فرهنگی، یک کار آرام و بیسر و صداست و قربانیان آن بیشتر قشر جوان هستند (قیصی زاده، ۱۳۶۳).
در تهاجم نظامی، دشمن با تجهیزات و امکانات نظامی وارد معرکه میشود، اما در “تهاجم فرهنگی” نیازی به لشکرکشی و هزینههای هنگفت نظامی نیست؛ همچنین دشمن در این تهاجم برای تحمیل حاکمیت فرهنگ خود از همهی حربههای سیاسی ـ اقتصادی، نظامی، روانی و تبلیغاتی بهره میگیرد. در “تهاجم نظامی” تنها بخشی از مرزها و سرزمینهای مجاور در تیررس مستقیم دشمن قرار میگیرد، اما در “تهاجم فرهنگی” سلاحهای مخرب دشمن تا عمق خانهها پیش میرود و ذهن و قلب انسانها را نشانه میگیرد. به همین دلیل است که پس از جنگ جهانی دوم، آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرده بود که: بزرگترین جنگی که در پیش داریم، جنگی است برای تسخیر اذهان انسانها (هدایتخواه، ۱۳۷۷).
عوامل تهاجم فرهنگی
عوامل تهاجم فرهنگی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) عوامل برونزا: زمینهها، عناصر و ابزاری که به نحوی ردپای کشورهای خارجی (غربی) در آن ها دیده میشود عوامل برونزا هستند؛ از جمله: اعزام مستشرقین، تلاش برای دینزدایی از طرق مختلف، ایجاد روحیهی خودباختگی فرهنگی، ساخت و فروش وسایل ارتباطی، نظیر ماهواره و… . سیاستگزاران و طراحان کشورهای سلطهجو این عوامل را طراحی و برنامهریزی میکنند و افراد داخلی آن را به اجرا درمیآورند.
ب) عوامل درونزا: زمینهها، عناصر و ابزاری که ریشهی داخلی داشته و غیرمستقیم یا مستقیم به پذیرش تهاجم فرهنگی از خارج به داخل کمک میکنند، عوامل درونزا هستند؛ از جمله: زمینههایی همچون بیکاری، فقر اقتصادی، نابسامانی خانوادگی، غفلت مسوولین فرهنگی و اجتماعی و ناآگاهی جوانان و نوجوانان و… (مسگرنژاد، ۱۳۷۳ و نگارش، ۱۳۸۰).
شیوههای تهاجم فرهنگی
در یک نگاه کلی، شیوههای تهاجم فرهنگی غرب را نیز میتوان از دو بعد خارجی و داخلی مورد توجه قرار داد.
در بعد خارجی، مهاجمان با امکانات و موقعیتهای مختلفی که در مجامع بینالمللی در دست دارند، از طریق شبکههای گستردهی بنگاههای تبلیغاتی و سخنپراکنی خود میکوشند با عناوینی چون نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم، وجود خفقان و سانسور، نبودن آزادی برای زنان و مطبوعات و نویسندگان، جنگطلبی، ماجراجویی و… با حربههای شناخته شده و تکراری، تصویری تحریف شده و ناخوشایند از فرهنگ مقابل در اذهان مردم دنیا ترسیم نمایند و طبیعی است که در این راه، زشتترین و شیطانیترین حربهها را برمیگزینند.
در بعد داخلی، تهاجم فرهنگی غرب در کشورهای اسلامی به دو شیوهی زیر رخ مینماید:
۱ ـ ترویج افکار و اندیشههای غیراسلامی و حتی ضداسلامی، تبلیغ افکار التقاطی، تقدس زدایی و توهین به مقدسات، سست نمودن پایههای اعتقادی جوانان نسبت به برخی از اصول و آرمانها.
۲ ـ تجددگرایی، علمزدگی و عقلگرایی افراطی، تلاش در راه تطهیر غرب و غربگرایی، بیاعتبار نشان دادن علوم و معارف اسلامی به بهانهی عدم تطابق با دانشهای نوین بشری، طرح جدایی دین از سیاست، ترویج بیحجابی و بدحجابی و پوششهای مستهجن و خلاف شؤون اسلامی، رواج مدهای غربی و بیبند و باری، تهیه و پخش فیلمهای ضد اخلاقی ویدئویی، نوارهای کاست مبتذل از خوانندگان فاسد و توزیع عکسهای مبتذل در سطح گسترده، تولید و پخش مشروبات الکلی و مواد مخدر در سطح جامعه، چاپ و نشر کتب و مجلات ضداخلاقی، جنایی، عشقی و رمانهای مبتذل، تشکیل مجالس لهو و لعب و…، مشتی از خروارها توطئهی دشمن است. ابزار تهاجم فرهنگی تنها محدود به موارد فوق نیست، بلکه تمام موارد فرهنگهای مکتوب، شفاهی، عمومی و تصویری نیز از ابزارهای دیگر این تهاجم هستند (مسگرنژاد، ۱۳۷۳).
فرهنگ غربی با استفاده از ابزار فوق تخریب فرهنگ اسلامی را مد نظر قرار داده است. مواردی از قبیل تشکیک در حقانیت دین اسلام، انتشار کتابهای ضد دینی مانند آیات شیطانی، نفی مقدسات اسلامی و نیز تحدید دین و تلاش برای حذف دین از عرصهی اجتماع از این موارد به شمار میآید (افتخاری، ۱۳۷۷).
هدف از تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی دو هدف ضد هم میتواند داشته باشد، یعنی زمانی تهاجم فرهنگی به علیه یک ملتی به خاطر این است که آن ها فرهنگ متعالی ندارند و از نظر فرهنگی و علمی و اجتماعی در انحطاط به سر میبرند در چنینی شرایطی اگر یک فرهنگی علیه چنین فرهنگی، قیام کند، چنین تهاجمی خوب است؛ به عنوان مثال اگر فرهنگی آمد و فرهنگ مصرف گرایانه ی یک ملت را که به تولید، ارزش چندانی نمیدهند تغییر داد و فرهنگ آن ها را به فرهنگ تولیدی تبدیل کرد، چنین متهاجمی نه تنها بد نیست، بلکه واجب نیز می باشد.
اما در مقابل، تهاجم فرهنگی یک هدفی نیز دارد و آن این که باورهای صحیح را از مردم بگیرد و در مقابل باورهای دروغین و ارزش های غلط را به آن ها تلقین نماید، چنین تهاجمی بد میباشد و باید در مقابلش ایستاد. امروزه یکی از اهداف تهاجمات فرهنگی، تامین منافع اقتصادی کشور حمله کننده میباشد، بویژه در بین ملت هایی که مادیگرا بوده و چیزی غیر از مادیات را قبول ندارند، این دسته از افراد، از فرهنگ به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف های اقتصادی خود بهره میبرند، چرا که برای چنین افرادی فقط ارضای شهوات و مال اندوزی و ثروت، فقط مطرح بوده و چیز دیگری مطرح نیست و چون به این نتیجه رسیدهاند که با اسلحه ی فرهنگ به مطلوب خود میرسند بر این اساس، از تهاجم فرهنگی استفاده میکنند. یعنی برای چنین افرادی مطرح نیست که کشور مورد تهاجم دارای فرهنگ صحیح است یا غلط و اصلا در فکر اصلاح آن فرهنگ نیستند، بلکه به عنوان وسیلهای استفاده میکنند تا جائی که اگر دیدند این ابزار قدیمی شده اند، آن را رها کرده و دست به دامان ابزارهای دیگری میشوند.( www.roshd.ir)
بدین ترتیب، استعمارگران، اکنون به این نتیجه رسیدهاند که بهترین راه نفوذ در سایر کشورها، نفوذ در فرهنگ آنان و استحالهی درونی آن است. آنان میخواهند ارزشهای مورد پسند خود را ارزشهای مترقی جلوه دهند و جایگزین معیارهای بومی و فطری ملتها سازند و از این طریق، بدون هیچ دغدغهای به آیندهی منافع خود در این کشورها مطمئن باشند. این جمعبندی، بویژه در دهههای اخیر، مبنای فعالیتهای سازمانیافتهی گستردهای قرار گرفته که غرب آن ها را ترویج معیارهای تمدن، رشد و توسعه معرفی میکند؛ اما در فرهنگ ملتها، از این اقدامات با تعابیر مختلفی یاد میشود که مفهوم مشترک آن ها در تعبیر هجوم فرهنگی نهفته است (خرم، ۱۳۷۸، ۱۵).
راههای مقابله با تهاجم فرهنگی
بیتردید امروزه اکثر کشورها در پی آن هستند که راهکارهایی بیندیشند تا از تخریب و تضعیف فرهنگ خود از طریق رسانههای همگانی هدایت شده توسط غرب بکاهند؛ هرچند کسی منکر این واقعیت نمیتواند باشد که در دنیای امروز، کشورها نمیتوانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعهی خود با فرهنگهای بیگانه، در امان باشند، زیرا رسانههای همگانی جهان همچون ماهوارهها و تکنولوژی اینترنت، مردم دنیا را در جریان آخرین پیشرفتها، مدها، ساختهها، هنرها و غیره قرار میدهند. اگر فرهنگ جامعهای توان خود را از دست بدهد و اگر مردمی از فرهنگ خود گسسته شوند، قدرت درست اندیشیدن از آن ها سلب میگردد و در این دریای ارتباطات غرق میشوند.
اگر ظرف مدت دو سال، جامعهی شوروی سابق به کلی دگرگون میشود و رسانهها و کانالهای تلویزیونی امریکایی و اروپایی چنان فرهنگ آن را در هم میکوبند که آثار نویسندگان و هنرمندان بزرگ روسیه به کلی فراموش میشود و الگوهای غرب مقبولیت مییابند، بیشتر به این دلیل است که پیش از آن، فرهنگشان صلابت و ایستادگی خود را از دست داده بود. ما معتقدیم، فرهنگ اصیل اسلامی ، همچون درخت تنومندی در ذهن و قلب مردم مسلمان این مرز و بوم ریشه دوانیده است و طوفان “تهاجم فرهنگی” براحتی نمیتواند این درخت را از جای برکَنَد، اما نباید از تکانهای گاه و بیگاه آن که میوههای نارسیده را بر زمین می ریزد غافل بود؛ لذا شناخت راههای مقابله با تندباد تهاجم بسیار حایز اهمیت است.
ملتهایی که علاقمند به حفظ و پاسداری از “هویت فرهنگی” خود هستند، سعی میکنند فرهنگ غیرمادی جامعهی خویش را حفظ نمایند. البته این بدان معنا نیست که میتوان (یا باید) فرهنگ غیرمادی را کاملاً دستنخورده و ثابت و”اصیل” نگهداشت؛ زیرا، همانطور که در ویژگیهای فرهنگ ملاحظه شد، تغییر از خصوصیات فرهنگ است.
ولی این تغییر، در صورتی به هویت فرهنگی آسیب نمیرساند و باعث از همگسیختگی آن نمیشود که جریان کُند، بطئی، عادی و خودبهخودی را بپیماید (روحالامینی، ۱۳۷۲، ۱۱۰).
راههای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب
اگر قبول داریم ملت ما و اسلام در معرض شدید تهاجم فرهنگی غرب قرار دارد; می دانیم غرب و استکبار جهانی در این تهاجم از همه ی امکانات موثر برخوردار است. چنانچه پذیرفته ایم، غلبه ی این فرهنگ مهاجم غربی، همه چیز حتی هویت و شخصیت و کیان ما را می بلعد و از بین می برد. در این صورت واجب است که مقابله ی نیز جدی و حساب شده و مستمر و فراگیر باشد تا بتوانیم فرهنگ قرآن و اسلام را از خطر این تهاجم حفظ کنیم.
باید قدرت دفاعی و مقابله متناسب با هریک ازحوادث و آفات را داشته باشیم تا این حوادث هولناک به ما زیان نرسانند; به عبارت بهتر، تهاجم های ناگوار نمی شود نباشند; اما می شود که در عین بودن زیان نرسانند. در ژاپن، زلزله همجوم می آورد و در استانهای گیلان و زنجان نیز همین زلزله هجوم می آورد. در ژاپن چون قدرت دفاعی در مقابل زلزله قوی است،منشا خسارت فاحش نمی شود; اما در ایران ویران می کند.
بنابراین، تهاجم ناگوار و زیانبار نباید موجب نگرانی و دلهره شود. آنچه که اضطراب آور و نگران کننده است، این است که انسان در مقابل این تهاجم از قدرت دفاعی کافی برخور دارنباشد. تهاجم فرهنگی هم یکی از این تهاجمات است و از این قانون مستثنا نیست. در این دنیای بی بهره از مکرمت اخلاقی و فضایل انسانی و بهره مند از توان بالای تکنولوژی، نمی توان توقع داشت که تهاجم فرهنگی شوم نباشد یا از میان برود. بنابراین، باید قدرت دفاعی فرهنگی خود را آن قدر قوی کنیم که فرهنگ مهاجم غرب نتواند در آن نفوذ کند. قرآن بیان شیوایی دارد:
«علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذااهتدیتم.» (مائده، آیه ۱۰۵)
مراقب خود باشید. هنگامی که شما هدایت یافتید،(یعنی فرهنگ دینی در شما قوی گردید) گمراهی کسانی که گمراه شده اند (فرهنگ گمراه و گمراه کننده غرب) به شما ضرری نمی رساند.
برای کسب چنین قدرت دفاعی فرهنگی، از سه راه باید وارد شد:
راه اول
اعتقادات توحیدی و جهان بینی قرآنی از مبدا تا معاد و اخلاق اسلامی را در جامعه تبلیغ کنیم و شک ها را برطرف سازیم تا جامعه ی اسلامی از لحاظ اعتقاد و عمل دینی قوی گردیده، فرهنگ اعتقادی وعملی اسلامی بارور و در برابر تهاجم فرهنگ غرب تا حد زیادی نفوذناپذیر شود.
راه دوم
باید با همه ی عواملی که اساس عقیده ، اخلاق و تربیت اسلامی رامتزلزل می سازند و نمی گذارند که نهال تبلیغ و ارشاد فرهنگی به ثمر برسد و زمینه ی گرایش به فرهنگ غرب را ولو در دراز مدت مساعد و فراهم می کنند، مقابله شود.
راه سوم
باید با عوامل مستقیم فساد و یاوران فرهنگ غرب، در صورتی که استعداد پذیرش حقایق را نداشته باشند و نتوانند از ثمرات راه اول بهره گیرند و خود را اصلاح کنند، شدیدا بر خورد شود.
برنامه ی مبارزه
بی تردید، مبارزه با این پدیده ی شوم، باید بر اساس برنامه ریزی های حساب شده انجام گیرد. در این برنامه ریزی باید همه چیز مورد توجه دقیق واقع شود.
حوزه و دانشگاه
حوزه و دانشگاه مرکز پرورش انسان های آگاه و تحصیل کرده اند و روحانی و دانشجو می توانند در بالا بردن قدرت دفاعی فرهنگی جامعه برای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب نقشی موثر را ایفا کنند. باید در این دو نهاد مقدس و فرهنگی علم زدگی و عشق به درک برای کسب شغل از بین برود و روح و انگیزه ی علم برای خدمت وکسب ایمان و تقوای بیشتر جایگزین گردد; یعنی هدف مدرک نباشد.اگر این تحول انجام نگیرد، عالم خود را می خواهد نه جامعه ورشد فرهنگ سالم جامعه را. در این صورت نه تنها نمی تواند درتقویت قدرت دفاعی فرهنگ جامعه نقشی داشته باشد، بلکه خود درمعرض خطر متاثر شدن از فرهنگ غرب قرار خواهد گرفت.
بنابراین، باید برای تحقق این کارآیی الهی و مقدس به طور جدی سرمایه گذاری شود. روحانی باید بتواند دین و فرهنگ دینی را با آگاهی به زمان و زبان تبلیغ کند; به تربیت الگویی و اسوه ای عنایت داشته باشد و از وجود خود و زندگی خود، الگویی مقدس برای معرفی فرهنگ اسلام بسازد تادر کنار تبیین حقایق، تاثیر عملی نیز داشته باشد.
دانشگاه هم باید، با استفاده از قدرت و وجهه ی علمی و دانشگاهی، در پرتو نیروی ایمان و باورهای ماورایی سنگر تدریس دانش ، معرف فرهنگ غنی اسلام و قرآن باشد و روحیه ی مقابله با فرهنگ غرب را درتحصیل کردگان افزایش دهد. (صادقی، ۱۳۷۸، ۲۵)
نتیجه گیری
فرهنگ مجموعه ی باورها، بینش ها، ارزش ها و آداب و سنن اخلاقی و اندیشه های پذیرفته شده و حاکم بر یک جامعه است.
حیات بشری، همواره با فرهنگ توأم بوده است و ملتی که فرهنگ مخصوص به خود را نداشته باشد، مرده محسوب میشود؛ از آن جا که، رفتار یک گروه، خواه ناخواه تحت تأثیر فرهنگ جامعهاى است که در آن شکل گرفته است و هیچکس نمىتواند از حد و مرزى که هنجارها و ارزشهاى اجتماعى براى افراد تعیین کرده است خارج شود، برای ایجاد یک فرهنگ صحیح و دور شدن از فرهنگ غلط و آداب اجتماعی ِناصحیح و نیز ایجاد یک سبک زندگی مدرن، ابتدا باید انواع بلوغ در انسان ِکامل را شناخت و سپس بر اساس این اصول ، ایرادات و اشکالاتِ رفتاریِ خود را با مطالعه و مشاوره و تصمیم، بر طرف کرده ، به بلوغ کامل ِ انسانی برسیم. تجلی فرهنگ در وجود انسان به ان گونه است که بینش را وسیع تر می کند و انسان را نسبت به انسانیت خود آگاه تر می سازد تا در مقابل تهاجم فرهنگی خود را نبازد. چرا که استعمارگران، اکنون به این نتیجه رسیدهاند که بهترین راه نفوذ در سایر کشورها، نفوذ در فرهنگ آنان و استحالهی درونی آن است. آنان میخواهند ارزشهای مورد پسند خود را ارزشهای مترقی جلوه دهند و جایگزین معیارهای بومی و فطری ملتها سازند و از این طریق، بدون هیچ دغدغهای به آیندهی منافع خود در این کشورها مطمئن باشند، ملتهایی که علاقهمند به حفظ و پاسداری از “هویت فرهنگی” خود هستند، سعی میکنند فرهنگ غیرمادی جامعهی خویش را حفظ نمایند. البته این بدان معنا نیست که میتوان (یا باید) فرهنگ غیرمادی را کاملاً دستنخورده و ثابت و”اصیل” نگهداشت؛ بلکه تغییر از خصوصیات فرهنگ است، بنابراین باید قدرت دفاعی فرهنگی خود را آن قدر قوی کنیم که فرهنگ مهاجم غرب نتواند در آن نفوذ کند.
منابع
۱-ارتباط بین فرهنگ و جامعه، شهریور ۱۳۹۳. www.Vista.ir/magazine
۲-اسلامی ندوشن، محمد علی(۱۳۸۵)، از کتاب «به دنبال سایه همای»، با فرهنگ و بی فرهنگ. www.andisheh.blogfa.com
۳-افتخاری، اصغر و کمالی، علیاکبر (۱۳۷۷)، رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، گروه انتشارات، چاپ اول.
۴-پورنقی، کیسان(۱۳۹۰)، جنگ نرم و تهاجم فرهنگی، درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوه ی مقابله با آن، دانشگاه آزاد اسلامی واحد فنی مهندسی باغ نی. keysan.persianblog.ir www.
۵-پانوف، میشل و میشل پرون(۱۳۶۸)، فرهنگ مردمشناسی ، ترجمهی علیاصغر عسکری خانقاه، چاپ اول، تهران: انتشارات ویس.
۶-تهاجم فرهنگی ، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، شبکه ملی مدارس ایران رشد، شهریور ۱۳۹۳٫ www.roshd.ir
۷-خرم، مسعود( ۱۳۷۸)، هویت، مؤسسه فرهنگی انتشارات حیان، تهران، چاپ پنجم.
۸-روحالامینی، محمود( ۱۳۷۲)، زمینه فرهنگشناسی، پویایی و پذیرش، چاپ سوم، تهران، انتشارات عطار.
۹-صابری، سپیده(۱۳۹۰)، مد گرایی ، وبلاگ تهاجم فرهنگی www.tahajomefarhangy.blogfa.com
۱۰-صادقی، نبی(۱۳۷۸)، راههای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب، پایگاه حوزه، عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، شماره ۲۵، صفحه ۲۵ www.hawzah.net/fa/default
۱۱-صفادار، یوسف، چگونه در جامعه جزء با فرهنگها باشیم، سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی. www.aviny.com
۱۲-فیاض، محمدسعید(۱۳۷۲)، درآمدی بر تهاجم فرهنگی غرب، مرکز مطالعات اسلامی، معاونت پژوهشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران.
۱۳-قیصیزاده، یونس (۱۳۶۳)، خصوصیات فرهنگی، اطلاعات علمی.
۱۴- قیصیزاده، یونس(۱۳۶۳)، سخنی درباره فرهنگ، اطلاعات علمی.
۱۵-مسگرنژاد، جلیل( ۱۳۷۳)، جایگاه ادبیات وعلوم ادبی در بازداری تهاجمفرهنگی، مجموعه مقالات کنفرانس تهاجم فرهنگی، دانشگاه علامه طباطبایی.
۱۶-نگارش، حمید( ۱۳۸۰)، هویت دینی و انقطاع فرهنگی، نهاد نمایندگی ولی فقیه در سپاه، مرکز تحقیقات اسلامی، قم، چ اول.
۱۷-هدایتخواه، ستار( ۱۳۷۷)، تهاجم فرهنگی، تهران، انتشارات معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش، چاپ اول.
از:مریم یزدانی
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.